عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 21 / 8 / 1391
بازدید : 1185
نویسنده : ماني
وقتی مامانم میاد میگه پاشوصبحونه بخور
انگار دنیا را تو سرم خراب میکنند
دلم نمی خواد بلند بشم
همش به خودم می پیچم
ولی اخرش به خودم می گم باید بلند بشی
از چی داری فرار می کنی
از واقعیتی به نام زندگی
دوست دارم همش تو خواب باشم
نه به خاطر اینکه خوش خوابم
به خاطر اینکه نمی خوام
چشم به این دنیا بیفته
توی خواب حداقل زیاد اذیت نمیشی
وقتی تو خوابم احساس می کنم دنیای واقعی اینجاست
انگار که ادم های این دنیا با دنیای خواب من فرق می کنند
بعضی وقتها به خودم می گم
یعنی خواب ابدی هم مثل خواب های معمولیند
بعد به خودم میگم نه
اونجا راحت نیستی
اونجا باید جواب پس بدی
به خاطر تک تک لحظه هات باید جواب پس بدی
مگه این دنیا چی کار کردی
که حالا توقع داری اونجا راحتت بزارند
راستش از بچگی همش به مرگ فکر می کردم
ولی این روزها خیلی فکرم و مشغول کرده
بچه ها دیر یا زود باید رفت
ولی می خوام برام دعا کنید
من که توی این دنیا روز خوشی ندیدم
حداقل اون دنیا زیاد اذیت نشم
دعا کنید راحت بميرم.::..
تاریخ : دو شنبه 20 / 8 / 1391
بازدید : 1004
نویسنده : ماني
از کجا شروع کنم
از کی بگم
از چی بگم
از دردهام
از گریه هام
از …
میبینی به اخرش رسیدم
دیدی به نقطه ای رسیدم که دیگه نفس کشیدن هم برام مشکله
ای تویی که میایی و میگی باید زندگی کرد
ای تویی که میایی و نظر میدی فقط یه مشت حرف میزنی و میری
افسوس
افسوس
که فقط حرف میزنی همین
چون نیستی و شرایط منو درک نمیکنی
نمیدونی که چقدربودن تواین دنیا برام مشکله
نمیدونی که هیچ کس نمیتونه به من کمکم کنه
نمیدونی که دیگه هیچ کی نمیتونه خوشحالم کنه
این ها تلقین نیست
این ها واقعیتی هست که توی بخت شوم من هست
نیستی و ببینی چقدر دارم خرد میشم
دارم از هم می پاشم
وقتی میبنم یکی داره از ته دلش میخنده
تمام وجودم اتیش میگره
بغض میکنم و تو خودم میشکنم
میگم چرا من اخه چرا من
فقط سکوت میکنم
حتی دکتر روانپزشک هم نتونست کاری بکنه
یه مشت قرص داد و گفت برو
من هم رفتم و قرص هاشو خوردم
ولی اونها هم نتونستند مرحمی برای دردهای من بشند
فقط منزوی ترم کردند.
تاریخ : یک شنبه 19 / 8 / 1391
بازدید : 1070
نویسنده : ماني
سال پیش همین موقع ها بود که به خودم گفتم
یه وبلاگ بزنم که شاید بتونم خودم رو خالی کنم
بتونم حرفهایی رو بزنم که جایی نمیتونم بزنم
این شدکه وبلاگ پسري ازجنس تنهايي رو ساختم
وبلاگی که نویسنده اش یه پسری بود که
هیچ وقت نتونست خستگی شو بهونه قرار نده
نتونست هیچ وقت از ته دل بخنده
چون بهونه ای برای خندیدن نداشت
ولی من نتونستم تو این دنیای مجازی خودم و خالی کنم
نتونستم حرف های بزنم که دلم میخواست
شاید ترسیدم
شاید ...
نمیدونم دلیلش چی بود
ولی خیلی وبلاگمو دوست داشتم 
لااقل تونستم تصویرش رو یه جوری نشون بدم
که بگم اره من خیلی از این زندگی خسته ام
خیلی ها امدند تو اون وبلاگ نظر دادند ورفتند
جای بعضی هاشون واقعا خالیه؛بعدازيه مدت گفتم شايدبتونم گذشته ام رو فراموش كنم حذفش كردم واين وبلاگ رو ساختم كه بازم نشد
من تو این دنیای مجازی کسایی رو شناختم
که خیلی بیشتر از کسایی که تو واقعیت باهاشون روبرو هستم
دوستشون داشتم و دارم
همیشه پیش خودم این سوال بود که چرا من همیشه تو واقعیت
با کسایی روبرو هستم که هیچ وقت فکر دیدن اونها رو نمیکردم
هیچ وقت از کنار بودن پیش اون ها خوشحال نمیشم
نمی دونم چرا...
به هر حال یکسال از ساخته شدن وبلاگام میگذره
ولی من هنوز همونی هستم که هستم
و این من و عذاب میده
ودر اخر :
دل به غم سپرده ام در عبور سال ها
زخمی از زمانه و خسته از خیال ها
چون حکایتی مگو خسته ام ز یاد ها
برگ بی درختمو در مسیر بادها
نیش ها و نوش ها چشیده ام
بس روا و ناروا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هر چه درد را به جان خریده ام
در عبور سال ها
نه صدایی
نه سکوتی
نه درنگی
نه نگاهی
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگي جديدباترك يك عادت و آدرس mani-ahmadi.Loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 119
تعداد آنلاین : 1



RSS

Powered By
loxblog.Com