وقتی مامانم میاد میگه پاشوصبحونه بخور
انگار دنیا را تو سرم خراب میکنند
دلم نمی خواد بلند بشم
همش به خودم می پیچم
ولی اخرش به خودم می گم باید بلند بشی
از چی داری فرار می کنی
از واقعیتی به نام زندگی
دوست دارم همش تو خواب باشم
نه به خاطر اینکه خوش خوابم
به خاطر اینکه نمی خوام
چشم به این دنیا بیفته
توی خواب حداقل زیاد اذیت نمیشی
وقتی تو خوابم احساس می کنم دنیای واقعی اینجاست
انگار که ادم های این دنیا با دنیای خواب من فرق می کنند
بعضی وقتها به خودم می گم
یعنی خواب ابدی هم مثل خواب های معمولیند
بعد به خودم میگم نه
اونجا راحت نیستی
اونجا باید جواب پس بدی
به خاطر تک تک لحظه هات باید جواب پس بدی
مگه این دنیا چی کار کردی
که حالا توقع داری اونجا راحتت بزارند
راستش از بچگی همش به مرگ فکر می کردم
ولی این روزها خیلی فکرم و مشغول کرده
بچه ها دیر یا زود باید رفت
ولی می خوام برام دعا کنید
من که توی این دنیا روز خوشی ندیدم
حداقل اون دنیا زیاد اذیت نشم
دعا کنید راحت بميرم.::..