چقد دستام سردن چقد کمت دارم !چقد خستم چشمهام می سوزه سرددردم نمی زاره بخوابم چه زود تموم شد دلم چی بهش گذشت خدا ؟تو دو راهی خنده و گریه گیر افتادم از خستگی هام واسه کی بگم؟منو باش با اون دک وپزم کم آوردم حاضرم همه چیمو بدم تا این اوضاع عوض بشه داشتیم برنامه ریزی می کردیما!
از تنها بودن تو اتاقم می ترسم تو بد وضعیتیم دارم فکر می کنم کجا رو اشتباه رفتم ؟روزای بدیه نمی دونم چی قراره بشه
مانی از همیشه تنها تر شده تورو نمی دونم ؟
دیگه تحملشو ندارم به همه می گم خوبم اما نیستم
خدایا نذار همه چی تموم شه نذارفراموش بشم
احساس می کنم بد پیر شدم
وقتی داری به زندگی جدیدت عادت می کنی بعد دوباره یه اتفاق به همت می ریزه.من واسه از دست ندادن اون چیزایی که دوسشون دارم خیلی تلاش کردم اما نشد چون اونکه بالاسرمه نخواست .
اینقدر تنهام که حس می کنم حتی خد ا هم .....
هیچ وقت به این که زندگی یه روی دیگه هم داره اهمیت نمی دادم
ای خدا د مت گرم . این طوری دوستم داری ؟
تا حالا شده تو زندگی از فشار فکری دیوانه بشی ؟
تا حالا حس کردی خدا صداتو نمیشنوه شده از خدا مرگ بخوای
من پسر بهونه گیری نبودم اما...
تا اومدیم بفهمیم بچگی چیه بزرگ شدیم ، معنی جوونی هم نفهمیده پیر شدیم
زندگی مال بقیه بود و ما فقط تماشاچی بودیم ..
دیگه نمی تونم ادامه بدم یعنی گریه نميذاره